ترس

ساخت وبلاگ
قبلها اصلا اهل استرس و دلشوره و این حرفها نبودم همیشه هم دوستام وقتی استرس داشتند مسخره میکردم!

بعد از قبل ها ترس را چنان چشیدم که ...

امروز دوباره عین اون روزها با اعتماد به نفس دستم بالا بردم و گفتم من شفاهی امتحان میدم امتحان سخت بود اما حاضر بودم پیش همه بچه های کلاس استاد ازم سوال بپرسه توی دلم به خودم که شبیه قبل ها شده بود افتخار کردم اما وقتی لحظه پرسیدن اونم تنهایی شد ترسیدم چند لحظه سکوت کردم و بعد از من من کردن خودم جمع و جور کردم...

الان که از خستگی خوابم نمیبره فکر میکنم وقتی یک وقتی آدم خراب بشه دیگه خراب شده درست کردنش راحت نیست! هر چند که دلم میخواد آروم و یواشکی به خودم بگه بالاخره نصف راه که رفتی!

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 22:04