دخترک

ساخت وبلاگ

مگه ادم چقدر میتونه دلش گرفته باشه که با خودش بگه با هیچ واژه ای نمیتوان نوشتش؟

+ نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:52  توسط میم  | 
دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 51 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 14:58

به قدر همین جمله همینقدر ساده خوبم...

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 74 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 14:58

اینروزها تلگرام و اینستاگرام فیلتر شده و حتی دسترسی با فیلتر شکن هم خیلی راحت نیست و به زور میشه بهش وصل شد اینروزها احساس آزادی و سبکی میکنم باید همشون دور ریخت دور ریخت و راحت شد زندگی کرد نوشت و نوشت و نوشت... سکوت و تنهایی اینجا را دوست دارم هرچند از بلاگفا دلگیر بودم اما به قول یک دوستی هیچی وبلاگ نمیشه و هیچ سرویس بلاگی هم مثل بلاگفا نیست این میز کار قدیمی و ساده و ابتدایی این صفحه سفید و این سپیدار قدیمی...نمیدانم کسی منرا میخواند؟ کسی من را میشناسد؟ این حریم خیلی خصوصی بدون سرک کشیدن و دادن اطلاعات لحظه به لحظه به آدم ها این یادداشت های تلخ و آزار دهنده ای که از جانم به زور میکنم و ذهنم را خالی میکنم همه این ها آرامم میکنند زندگی پشت شیشه اینستاگرام آزار دهنده است! + نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۶ساعت 3:1  توسط میم  |  دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 72 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 14:58

قبلها اصلا اهل استرس و دلشوره و این حرفها نبودم همیشه هم دوستام وقتی استرس داشتند مسخره میکردم! بعد از قبل ها ترس را چنان چشیدم که ... امروز دوباره عین اون روزها با اعتماد به نفس دستم بالا بردم و گفتم من شفاهی امتحان میدم امتحان سخت بود اما حاضر بودم پیش همه بچه های کلاس استاد ازم سوال بپرسه توی دلم به خودم که شبیه قبل ها شده بود افتخار کردم اما وقتی لحظه پرسیدن اونم تنهایی شد ترسیدم چند لحظه سکوت کردم و بعد از من من کردن خودم جمع و جور کردم... الان که از خستگی خوابم نمیبره فکر میکنم وقتی یک وقتی آدم خراب بشه دیگه خراب شده درست کردنش راحت نیست! هر چند که دلم میخواد آروم و یواشکی به خودم بگه بالاخره نصف راه که رفتی! دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 95 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 22:04

قصه که نا تمام بماند تا تهش همینطور است. فرقی ندارد چندسال بگذرد قصه نا تمام هیچ وقت تمامی ندارد ما آدم ها قصه های زیادی برای هم ساختیم تلخ یا شیرین فرقی ندارد اصلش این است که الان کجای قصه اونها ایستادیم. گاهی آدم ها همدیگر را رها میکنند، میروند و دیگر باز نمیگردند... جای رفتنشان درد میگیرد اما باز نمیگردند چرخ زمان اینقدر میچرخد که نه تو آن آدم سابقی نه آن ها اما یک جای دنیا منتظر است، قصه نا تمام مانده انگار یکی باید بیاید یک د اند بزرگ ته روزهایت بچسباند تا آن قصه تمام شود. راستش هنوز هم جایش درد میکند اینقدر که از همه جا مانده آمده ام همه دردهایش را سر این چهارتا کلمه خالی کنم چون دیگر نمیتوانم برایش فاتحه بخوانم و بریزم در خودم، بی خداحافظی، بدون هیچ حرفی، دلیلی انگار غریبه ترین آدم دن دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 16:14

سرم درد میکند، نمیدانم از هجوم این افکار آزار دهنده است یا از سرماخوردگی هر چه هست نمیگذارد بخوابم... یکروز همه رد و نشان هایی که از من بود را پاک کردم همه چیز را حتی سپیدار، در حالی که آن کامنت را دیدم گفته بود اینجا را پاک نکن تو را به خدا بگذار برایم بماند اینجا عین یک فرش دست بافت است که...باقی اش را خاطرم نیست ادم کم حافظه ای نیستم بس که به خودم باید فراموش کنی دیکته کرده ام یادم رفته است دیگر! الغرض که با همه این حرفها پاکش کردم و یک گوشه ای نوشتم برای کسی که با واژه هایش زندگی میکند قتل عام دست نوشته کم از خودکشی نیست... حالا که فکر میکنم اصلش خود خودکشی بود، دیگر نه من آن دختر بچه هجده نوزده ساله ام و نه سپیدار یک وبلاگ قدیمی پر بازدید! حالا من زنی هستم که در آستانه بیست و یک سالگی چ دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 16:14

بیست وچند ساله بود، بی نام و نشان مینوشت، نمیدانستم زن است یا مرد، نه برای خوب نوشتنش بیشتر از روی کنجکاوی میخواندمش، قصه اش عاشقانه بود نه ازین عاشقانه های لوس آقایی خانمیی اینستاگرام، او هر روز با معشوقش حرف میزد برایش یک فنجان چای میریخت و او را لای همه روزمره های هر روزه اش جا میداد از همسایه ها گرفته تا همکاران و حتی از رهگذران خیابان برایش میگفت از اینکه آن دختر بچه در مترو چشمانش شبیه او میخندید یا گرمی سلام پیرمرد همسایه که هر روز نان دستش دارد چقدر عین صدای او دلچسب است. بعضی از پست های وبلاگ تنها چند دیالوگ بود، دو سالی وبلاگش را دنبال میکردم و منتظر بودم ببینم ته این فراق عاشقانه چه میشود، منتظر یک اتفاق بودم که بالاخره افتاد، یکروز آمد نوشت دوستش داشتم، اینقدر که رفتنش را هیچ وقت دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 16:14

... حالم بد است اما به روی خودم نمی آورم، حالم خیلی بد است یک چیزی روی دلم است یک چیزی که میخواهم بالا بیاورمش اما نمیتوانم یک چیزی بیخ گلویم گیر کرده است یک چیزی که حالم را بد میکند، یک چیزی که من را گره زده به دردهایم به گذشته ای که به سختی گذشت یک چیزی حالم را چنان بد کرده است که حتی نوشتن هم آرامم نمیکند هر چه مینویسم تمام نمیشود هر چه دوره میکنم ته نمیکشد یک چیزی روی دلم چنان سنگینی میکند که نمیتوانم سرم را گرم چیزی کنم... + نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:51  توسط میم  |  دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 16:14

هر ادمی یکسری حرفهای نگفتنی داره فقط و فقطم میتونه به خودش بزنه، همه آدم ها هم هرازگاهی دلشون میگیره همه آدم های داغدار گاهی یاد آدم های رفته می افتند و جدای از اون همه ادم ها در فواصل مختلف زندگیشون به خودشون در گذشته نگاهی می اندازند و راجب خودشون فکر میکنند مثلا میگن وای چقدر احمق بودم یا چه تفکرات بچگانه ای داشتم! منم مثل همه اون آدم ها فقط مشکلم اینه که تلخی گذشته چنان که به کامم میاد که گاهی از خودم میپرسم چطور هنوز داری زندگی میکنی؟ مثل یک ادم معمولی به اینده فکر میکنی و توان ایستادن داری....من هرچقدرم محکم باشم گاهی بدون هیچ رودربایسی با خودم دلم عین همان روزها میگیرد همانقدر تلخ است، همانقدر درد دارد و من درست عین همان وقت ها همانقدر درمانده ام... خیال میکنم با نوشتن درست میشود اما دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 16:14

گاهی وقت ها اینقدر دلت پر میشه که از سرش میریزه، هر چقدر هم خودخوری کنی آخرش تا خودت سر واژه هات خالی نکنی راحت نمیشی... گاهی دلم میخواد یک غریبه باشم، گاهی میخوام خیال کنم اون سال ها وجود نداشته اما میاد سر دلم، سر گلوم نفسم بند میارن از خواب میپرم، دخترک...ادامه مطلب
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 20:20