نوشتن

ساخت وبلاگ
هر ادمی یکسری حرفهای نگفتنی داره فقط و فقطم میتونه به خودش بزنه، همه آدم ها هم هرازگاهی دلشون میگیره همه آدم های داغدار گاهی یاد آدم های رفته می افتند و جدای از اون همه ادم ها در فواصل مختلف زندگیشون به خودشون در گذشته نگاهی می اندازند و راجب خودشون فکر میکنند مثلا میگن وای چقدر احمق بودم یا چه تفکرات بچگانه ای داشتم! منم مثل همه اون آدم ها فقط مشکلم اینه که تلخی گذشته چنان که به کامم میاد که گاهی از خودم میپرسم چطور هنوز داری زندگی میکنی؟ مثل یک ادم معمولی به اینده فکر میکنی و توان ایستادن داری....من هرچقدرم محکم باشم گاهی بدون هیچ رودربایسی با خودم دلم عین همان روزها میگیرد همانقدر تلخ است، همانقدر درد دارد و من درست عین همان وقت ها همانقدر درمانده ام...

خیال میکنم با نوشتن درست میشود اما میدانم که نمیشود ادمی برای پخته شدن باید بسوزد تا بفهمد زندگی سختتر از آن است که خیال میکند تا دستش بیاید چه طعم گسی دارد این روزها دلم اینقدر گرفته است که به واپستین کلمات توجهی ندارم خیلی وقت است که این مطلب تمام شده است اما کشش میدهم شاید با نوشتن حالم خوب شود...شاید

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 77 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 16:14